محل تبلیغات شما
در ایام قدیم و قبل از انقلاب که وفور انواع ماشینها مانند امروز نبود،خیلی کم بودند وسائل نقلیه که کارشان جابجایی مسافران از شهر به شهر یا از روستا به شهر ویا بلعکس باشند.
قبل از اتوبوس حسن آقا مینی بوسی قدیمی که از بنزهای دماغ دار بود و مالک آن شخصی بنام اخوان بود،از سمت قلعه نو و روستاهای همجوارش راه می افتاد و به سمت مالیچه و بعد آشور آباد و تا اراک طی طریق می کرد.
بعدها شخصی بنام حسن آقا شریفی اتوبوسی در نوع خودش و زمانه خودش با کلاس خوب خرید و در همین راه مشغول بکار شد.
اتوبوسی زیبا و از نظر فنی و ظاهری بی عیب و نقص.اتوبوسی که با تلفیقی از نوار های سفید و قرمز که رنگ خاص و زیبایی بود.اتوبوسی با صندلی های همیشه تمیز و رویه چرم به رنگ کاملا"سفید.
راننده ای خوشتیپ و خوش خلق و بسیار موقر و مودب،با ظاهری همیشه آراسته و با موهایی مجعد و جو گندمی و پرپشت و همیشه شانه کرده،پشت فرمان این اتوبوس بود.
ایستگاه این اتوبوس در وسط میدان مالیچه(میدان ایچه)،در کنار مسجد روستا بود.
اتوبوس صبح زود از بازار اراک راه می افتاد و روستا به روستا می آمد تا به مالیچه می رسید.مالیچه که می رسید دیگر ظهر شده بود.مسافرینش را پیاده می کرد و راننده آن حسن آقا به خانه مشهدی حسین رجبی می رفت.
نهار را در خانه مشهدی حسین رجبی می خورد و آستین را بالا می زد و وضو می گرفت و در مسجد نمازش را می خواند.در این فاصله که حسن آقا نهار و نماز و مختصری استراحت می کرد،مسافرین هم کم کم جمع می شدند و بر صندلی ها می نشستند و عازم اراک می شدند.
@malicheh20
ماشین حسن آقا خدمات زیادی با جابجایی مسافران به مردم مالیچه کرد.دسترسی بی دغدغه و آسان به شهر مهمترین نیاز مردم روستا بود.حالا تصورش را بکنید که اتوبوسی با این عظمت به جاده خاکی بزند که باید ازشازند تا مالیچه را همین منوال طی کند.
تابستانها مشکل فقط گرد وخاک بود.ولی بواسطه اینکه ماشین حسن آقا مجهز بود گرد و خاک درونش نمی آمد.همیشه داخل این اتوبوس شیک و تمیز و جارو کرده بود.
جالب است بدانید بعضی از بچه های زرنگ مالیچه ،وقتی ماشین حسن آقا در میدان مالیچه متوقف بود داخل آن می پریدند و کف راهرویش را جارو می زدند و حسن آقای نازنین هم سکه ای پاداششان می داد.
این بود که همیشه ماشینش تمیز بود.
اما زمان بارندگی رانندگی با اتوبوسی با این حجم در جاده های باریک خاکی،مصیبتی بود.
وچقدر حسن آقا صبور بود.چقدر با آرامش رانندگی می کرد.عصبانیت و کم حوصلگی در مرامش نبود.
نشد یکبار مردم را لنگ بگذارد یا غیبت کند.یک کاسب مسئول و با انصاف.بی نهایت با انصاف.آنقدر که هیچگاه برای کرایه با کسی بحثش نشد.حسن آقا منشی کریم و بخشنده داشت.بسیار با مسافران خوشرفتار بود و مماشات می کرد.
از کاسبان شریف بود.بی جهت نبود که فامیلش شریفی بود.خودش هم بی نهایت مرد شریف و نازنینی است.
نیست فردی که با حسن آقا و اتوبوسش و شاگردش خاطره ای نداشته باشد.
@malicheh20
اتوبوس حسن آقا نعمت بزرگی بود در زمانه ای که امکانات کم بود.وهنوز هم تمام مینی بوسهایی که مردم را از شهر به روستا و بلعکس جابجا می کنند نعمتهای بزرگی هستند.
وقتی ماشین حسن آقا وسط میدان پارک بود هیچگاه در ماشینش را قفل نمی کرد.اعتماد به مردم توسط حسن آقا نشان از منش بزرگوارانه و ضمیر پاک این مرد کاسب و خوشنام بود.
طوری بود که بچه ها داخل اتوبوس حسن آقا را محل خاله بازی می کردند.
یک روز که چند دختر همسن و سال که داخل ماشین حسن آقا سرگرم بازی بودند،یکی از دختر ها پشت فرمان می نشیند و ادای رانندگی حسن آقا را در می آورد.دختر دیگری دنده ماشین را از حالت درگیر خارج و خلاص می کند واتوبوس در وسط میدان ایچه راه می افتد.
خدا رحمت کند مش حیدر اکبری را.مش حیدر وقتی این صحنه خطرناک را می بیند،بی درنگ پشت ماشین می پرد و نرسیده به چشمه حاجی آباد،پایش را روی ترمز می گذارد و اتوبوس متوقف می شود.و خوشبختانه،به خیر می گذرد.دخترانی که داخل اتوبوس بودند فقط می بینند که درختان کنار مسجد در حال حرکتندو این حرکت درختان را با دست بهم نشان می دادند و غافل از آنکه اتوبوس خلاص شده و دارد به دره حاجی آباد سقوط می کند.
اما حسن آقا که در مسجد در حال نماز بود،با آرامش خاصی می آید و اتوبوسش را دوباره به وسط میدان هدایت می کند.
اتوبوس حسن آقا همیشه منشا مشدولوق ها و پیام رسیدن عزیزان بود که بعد از ماهها کار و تلاش برمی گشتند.
اتوبوس حسن آقا پیام پیوند و رسیدن و دیدن یاران و دوستان بود.
@malicheh20
حسن آقا بیش از دو دهه زحمت بزرگ جابجایی مسافران را کشید.
بعضی پنجشنبه ها که زودتر از مدرسه آشور آباد تعطیل می شدیم،منتظر رسیدن اتوبوسش می شدیم و با پرداخت یک سکه دو تومانی به مالیچه می رسیدیم.
هنگام سفر بالای سقف ماشین حسن آقا انواع واقسام بارها بود.از بقچه های بزرگ نان محلی که از روستاها به شهر می بردند تا کیسه های قند وشکر و برنج که از شهر ها به روستا ها می آوردند.
ماشین حسن آقا نوستالژی زیبای چند نسل مالیچه بود.

امروز با مرور زمان و گذشت ایام،آن مسافران حسن آقا یا دیگر نیستند یا مثل خود حسن آقا دوران پیری را سپری می کنند.
امروز خاطرات هم رنگ پیری گرفته.دیگر بزور یادمان می آید آن روزها.
امروز حسن آقا و مسافرانش دلتنگ همان زمانهای قدیمند.امروز حسن آقا و مسافرانش نوستالژی آن روزهای زیبا را مرور می کنند.
امروز حسن آقا و مسافرانش مطمئنن قند در دلشان آب می شود که زمان را با یادآوری خاطرات به گذشته بردیم.
امروز حسن آقا و ماشینش و مسافرانش دلتنگ آن سفرهای دلنشینند.سفرهایی که گرچه دست اندازهای زیادی داشت،ولی امید به رسیدن،راه بیابانهای پر سنگلاخ را سهل می کرد.
امروز حسن آقا و ماشینش و مسافرینش دلشان تنگ می شود برای آن مسافرتها،هر چند که پر دردسر بود و راه ناهموار و پر افت وخیز.
امروز حسن آقا ومسافرینش دلشان تنگ می شود برای آن زمانها.و می گویند کاش زمان کمی به عقب برگردد و باز بیلی بدست مسافران بدهیم تا چرخهای گیر کرده در گل اتوبوس را پاک کنند و باز همه مردان مسافر پشت اتوبوس بیایند و یکصدا با فریاد یا علی مدد،اتوبوس را هل بدهند و حسن آقا بی امان پایش را روی گاز بفشارد و اتوبوس از گل و لای  بجهد و فریاد شادی مسافران فضا را پر کند.
@malicheh20
امروز حسن آقا بعد از عمری کار شرافتمندانه و خداپسندانه دوران پیری و خردمندی را پشت سر می گذارد.
حسن آقا امروز حال پر انرژی آن دوران را ندارد.
حسن آقا امروز کمی کم بنیه و کم انرژی شده.پیری کمی آزارش می دهد.ولی ما بخاطر سلامتی این مرد شریف جناب آقای حاج حسن شریفی دعا می کنیم.
حسن آقا!همیشه سلامت باشی و پایدار مرد نیکنام روزگار.
با سپاس فراوان از آقا حمید شریفی که تصاویر حسن آقا را برایمان ارسال کردند.
آپلود عکس" alt="" />آپلود عکس" alt="" />آپلود عکس" alt="" />آپلود عکس" alt="" />

یادی از حاج حسن اقا شریفی.

مهندس محمد اسدی درگذشت.

روستای مالیچه به شبکه سراسری گاز پیوست.

حسن ,آقا ,اتوبوس ,مالیچه ,ماشین ,شهر ,حسن آقا ,آقا و ,ماشین حسن ,امروز حسن ,می کرد

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ivochghatac فروشگاه پوشاک جوانان 123 Dalia's page وبلاگ همسفران میرداماد علیرضایی سئو freecdahltabpo پخش سنگ و نقره شمشیری wanringtesco نمایندگی توزیع ریش تراش ارزان | انواع ماشین ریش تراش ارزان و با کیفیت